سلام ودرود


هفته ای که گذشت با تمام فراز و نشیب هایش در مجموع خوب بود


ولی انگار این آخر هفته باید با یه سر ما خوردگی سنگین دست و پنجه نرم کنم الان حال و روزم زیاد خوب نیست


امید به خدا خوب میشم باید خوب بشم چون کار خیلی دارم


خدارو شکر


خیلی وقت هم هست که شعر ننوشتم یا حتی شعر های من در آوردی هم نگفتم  دو ماهی هست که تمام نوشتارم به موتون طولانی ختم میشه

تشکیلاتی هم ننوشتم جزوم رو هم در حالت 70 % ولش کردم ماشالا مگه مشقولیات دانشگاه میزاره


.

!!!!!!



تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق،
که نامی خوش‌تر از اینت ندانم.
وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری،
به غیر از زهر شیرینت نخوانم.

تو زهری، زهر گرم سینه‌سوزی،
تو شیرینی، که شور هستی از توست.
شراب جام خورشیدی، که جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستی از توست.

بسی گفتند: – دل از عشق برگیر!
که: نیرنگ است و افسون است و جادوست!»
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است، اما … نوشداروست!

چه غم دارم که این زهر تب‌آلود،
تنم را در جدایی می‌گدازد
از آن شادم که در هنگامه‌ی درد،
غمی شیرین دلم را می‌نوازد.

اگر مرگم به نامردی نگیرد:
مرا مهر تو در دل جاودانی‌ست.
وگر عمرم به ناکامی سرآید؛
تو را دارم که مرگم زندگانی‌ست.


فریدون مشیری  شاعری جالب و جلب ودلنشین


خب دوباره جمعه شد وقت دلتنگی برای عزیزی بی همتا رفیقی مهربان امامی صبور


اللهم عجل لولیک الفرج



یاعلی مدد



مشخصات

آخرین جستجو ها